سجادسجاد، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره

عشق مامان و باباش

رستوران

چهارشنبه پیش من و شما و بابا امیر برای اولین بار سه نفری رفتیم ناهار بیرون ولی شما همش خواب بودی اینم من و شما ...
24 بهمن 1392

پسری رفته دکتر

پسرم چند روز پیش شما خیلی گریه میکردی و اصلا هم ساکت نمیشدی بابایی گفت ببریمت دکتر ببینیم چی شده  حاضر شدیم رفتیم اقای ذکتر مهربون تا اومد شمارو معاینه کنه شروع کردی به خندیدن دکترم گفت این کجاش مریضه به این سر حالی بعدشم گفت شما یکم دلدرد شدی بخاطر داروهایی که من میخورم بمیرم برات پسرم ببخشید اینم پسری تو دکتر   ...
24 بهمن 1392

حکایت جوراب

مامانی هروقت جوراب پات میکنم انقدر پاهات رو به هم میزنی تا درشون بیاری نکنه مثل مامان سعیده گرمایی هستی شما ؟ اینم سند یکی از جوراب هارو دراوردی و در حال تلاش برای دراوردن دیگری ...
24 بهمن 1392

دست خوردن

مامانی یکی از کارایی که جدیدا انجام میدی دست خوردن تا ازت غافل میشیم میبینیم صدای ملچ ملوچ میاد و میفهمیم بللللهههه اقا سجاد داره دستاشو میخوره   ...
17 بهمن 1392